۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

سید علی حق شناس:بیست سال دیگر هم بگذرد قانون شکنان را به سزای عملشان خواهيم رساند.

گفت و گوی اختصاصی سید علی حق شناس با پایگاه اینترنتی انجمن صنفی کانون تکواندوکاران ایران.(بخش چهارم)

سید علی حق شناس:

بیست سال دیگر هم بگذرد قانون شکنان

را به سزای عملشان خواهيم رساند
.



در بخش ها ی پیشین مطالب مهمی در خصوص فعالیت کانون تکواندوکاران به ویژه سال های نخست را از زبان موسس این نهاد شنیدیم با هم بخش چهارم این گفت و گو جذاب را پی می گیریم.



در پايان سال 81 بود كه از فدراسيون تكواندو شكايت كرديد. به دليل همين كارشكني ها بود؟

هرچه جلو تر مي رفتيم پيشكسوتان و تكواندوكاران بيشتري جذب كانون مي شدند. خوب اين براي معانداني كه عمر كانون و تاپ تكواندو را دو ماه مي دانستند خيلي سخت بود . اين بود كه شروع كردند به فعاليت عليه يك تشكل نوپا در دستگاه هاي دولتي.از ابتداي سال 81 چندين بار اخطار داده بودم كه با كارشكنان از طرق قانوني برخورد خواهيم كرد.

ظاهرا جدي نمي گرفتند؟

هيچ گاه حرفي را نزده ام كه انجامش نداده باشم. به طور حتم جدي نمي گرفتند كه به كار هايشان ادامه مي دادند. اما وقتي 28 اسفند 81 مامور كلانتري را در فدراسيون ديدند فهميدند كه با كسي شوخي نداريم و مملكت قانون دارد.

واكنش سازمان تربيت بدني چه بود؟

اساسا ساختار دولتي ورزش ما حضور نهاد هاي مدني در ورزش را بر نمي تابد. همان طور که صحبت شد در سال 78 اولين تيم ورزشي غير دولتي را با هزينه شخصي به تورنمنت معتبر آيندهون هلند اعزام كرديم. فدراسيون تكواندو كه تاپيش از آن اطلاعي از وجود اين گونه تورنمنت ها نداشت و تيم هايش را به تورنمنت هاي درجه 4 و 5 آلمان اعزام مي كرد با حمايت مستقيم آقاي هاشمي طبا (معاون وقت رییس جمهور و رییس سازمان تربیت بدنی) مانع از حضور ما در اين رقابت ها شد. پيش از اخذ پروانه فعاليت كانون در سال 80 ، آقاي مهر عليزاده رييس وقت سازمان تربيت بدني به وزير كشور نامه اي ارسال كرد كه در آن نوشته بود به كانون تكواندوكاران و در كل به هر انجمن صنفي ورزشي بدون هماهنگي ما مجوز ندهيد.در حالي كه طبق قانون اساسي و قانون احزاب ، انجمن هاي صنفي نيازي به تاييديه نهاد دولتي مربوطه ندارند چون در اين صورت كه دیگر نهاد مدني نيستند. وقتي با ثبت كانون در قوه قضاييه به طور قانونمند كار را شروع كرديم ، باز هم از حجم كار شكني ها كم نشد.

یعنی سازمان تربیت بدنی به طور مستقیم در سرکوب کانون نقش داشت.

بله . در سال 82 بود كه در مصاحبه اي كه با يكي از نشريات ورزشي داشتم مستقيماً از عملكرد آقاي مهر عليزاده در قبال نهاد هاي مدني انتقاد كردم . از آن به بعد از مديران كل گرفته تا معاونان سازمان تربيت بدني عليه كانون تكواندوكاران اقدام به صدور بخشنامه و دستور العمل به سراسر كشور كردند و همراه با رييس فدراسيون تكواندو به طور مرتب و يك سويه در صدا و سيما ظاهر مي شدند تا جلوي كار يك تشكل نوپا را بگيرند.

آیا وزارت کشور که حکم متولی انجمن های صنفی را داشت به شما کمک کرد؟

در آن ايام يك روز به وزارت كشور رفتم . رييس وقت ادراه سوم سياسي وزارت كشور رو كرد و به من گفت: چه كار داريد مي كنيد در اين كانون ؟ به شوخي گفتم داريم مواد مخدر توزيع مي كنيم چه كار مي كنيم؟! با دست خالي داريم كار مي كنيم .گفت كه هر روز مسئولان ارشد سازمان تربيت بدني از جمله معاون فني سازمان اين جا هستند و در جلسه كميسيون ماده 10 احزاب حاضر مي شوند . اين ها مي خواهند كه مجوز شما را باطل كنيم. عين عبارتش كه چند بار تكرار كرد اين بود كه «دولت رسماً متعرض شما است». همان دولتي كه مدعي مردم سالاري و جامعه مدني بود! وزارت كشور طبق قانون موظف بود تا مجوز نمايندگي ها ي ما را در استان ها امضاء و تاييد كند. اما مدير كل وقت سياسي وزارت كشور نه مجوز ها را امضاء مي كرد و نه به ما وقت ملاقات مي داد. اين در حالي بود كه در كمتر از دو سال اولين مدارس تكواندو ايران را راه اندازي كرده ، مربيان و داوران را خود آموزش داده بوديم و با حجم بالاي كارشكني چهار ده دوره مسابقه را برگزار كرده بوديم . در دومين دوره مسابقات كشوري کانون نزديك به ۹۰۰ تكواندوكار كه جمعيتي تكرار نشدني در تكواندو ايران است شركت كردند. در آن دوران سه ضلع فدراسيون تكواندو - سازمان تربيت بدني و وزارت كشور به طور غير قانوني و با اعمال قدرت به اشکال مختلف از فعالیت ما ممانعت به عمل می آوردند . براي بچه هاي ما در شهرستان ها مأمور مي بردند، شب مسابقه سالن را از دستمان خارج مي كردند و اقدام به هتاکی- تهديد و ارعاب اعضایمان مي كردند. با هماهنگي اين سه ارگان ، نخستين سازمان مردمي و كارنامه دار ورزش ايران و نمايندگي هايي كه با خون دل در استان ها و شهرستان ها راه اندازي كرده بوديم، صدمات و لطمات اساسي را متحمل شدند. حتي نامه اعتراض ما به رييس جمهور وقت نیز تاثيري نداشت.

به رغم تمام این فشار ها ما شاهد هستیم که شما در اواخر سال ۸۳ اتحادیه متخصصان ورزش های رزمی که اختیاراتی به مراتب بیشتر از کانون دارد را با مجوز قوه قضاییه تاسیس و تاپ تکواندو را نیز مستقل از کانون کردید. ضمن این که در سال ۸۵ جمعیت سازمان های غیر دولتی ورزش را راه اندازی نمودید. با این ابزار حقوقی آیا باز هم شاهد مانع تراشی بودید.

ما در دوره آقاي علي آبادي هم دو سه چالش جدي با سازمان تربيت بدني داشتيم. اساساً ساختار دولتی ورزش ایران حضور نهادهای مدنی را برنمی تابد. اما من به تاريخ ورزش ايران مي گويم كه اصلاح طلبان ،بزرگ ترين ضربات را به نهاد هاي مدني ورزش وارد كردند.

این حرف شما یعنی این که دارای یک خط سیاسی مشخص هستید؟

من فرد مستقلی هستم. این ها را که گفتم عین حقیقت بود. در همین انتخابات مجلس هشتم برخی طیف ها به دنبال این بودند که از گروه آنان در انتخابات شرکت کنم. اما به اتفاق جمعی از متخصصین لیست مدیران مستقل ورزشی دادیم و به رغم مستقل بودن رای بالایی هم آوردیم.

شکایت شما از رییس فدراسیون تکواندو در نهایت به کجا انجامید؟

همان طور که صحبت شد در سال 81 به دليل نشر اكاذيب ، توهين و تشويش اذهان عمومي شكايت خود را مطرح كرديم. شعبه 1040 مجتمع قضايي شهيد قدوسي تهران در سال 82 رأي به محكوميت رييس فدراسيون تكواندو داد.اما چندي بعد به رغم اعتراض ما به حكم صادره،دادگاه وقت تجديد نظر استان تهران راي دادگاه بدوي كه حداقل حقوق اين تشكل را تامين مي كرد نقض کرد و در کمال شگفتی راي به برائت متهم داد. از همان روز پيگير حق پايمال شده اين تشكل و اعضاي آن در مراجعي از جمله ديوان عدالت اداري بوده ايم كه نتيجه نگرفته ايم. به تازگي نامه اي به آيت الله لاريجاني رياست محترم قوه قضاييه نوشته و در آن خواستار تشكيل دادگاهي صالحه براي رسيدگي به اين پرونده شده ايم که امیدواریم شاهد اجرای عدالت باشیم.

برخی مطرح می کنند که مشکل شما با رییس فدراسیون شخصی است به طوری که وی نیز شکایت متقابلی از شما در آن زمان مطرح کرد. نظر شما در این خصوص چیست.

شکایتی که مطرح شد فقط برای منحرف کردن مسیر دادگاه بود. اگر این شکایت به حق بود، باید به من هم تفهیم اتهام می شد و با وثيقه آزاد مي شدم. وقتی مدارک اين شكايت ارائه شد، قاضي مربوطه گفت: آقا جمع کن من در این ها توهینی نمی بینم.

شاید فردي با من مشکل شخصی داشته باشد ولی من به هیچ وجه خصومت شخصی با هيچ كس ندارم. از ابتدا هم، این افراد ديگر بودند که به طور مرتب پاپیچ ما شدند. ما تا کنون فقط از حقوق شرعی و قانونی مان دفاع کرده ایم.

پس حداقل از سوی شما موضوع، شخصی نیست؟

در سال ۸۲ و در بحبوحه دادگاه ها ، یکی از کارمندان نزدیک آقايان که به تازگی از آنان جدا شده بود نزد من آمد. از طرف افرادی بود که ظاهراً با وی سال ها بود که مشکل داشتند. این فرد که مرد جا افتاده ای بود اسنادی را برای من آورد و به شدت اصرار داشت تا علیه فردي خاص به کار بگیرم. آن ها مي خواستند با گروه آنان در جهت رسیدن به مقصودي به اصطلاح متحد شوم.

شما چه جوابي داديد؟

به او گفتم به رغم تمام ضرباتی که این فرد به من و تشکیلاتم زده است ، من با دیگر مسایل ایشان کاری ندارم و قضاوتش در حيطه من نيست. گفتم ما به دنبال احقاق حقوق پایمال شده خود و اعضایمان از راه درست آن هستیم. دو سه مرتبه آمد، بعد از دست من خیلی ناراحت شد و رفت. من مشکل شخصی با احدی ندارم ولی مطمئن باشید که اگر بیست سال دیگر هم بگذرد و عمر کفاف دهد به ياري حق، قانون شکنان را قانوناً به سزای عملشان خواهيم رساند.

می توانیم این حرف شما را تیتر کنیم.

(خنده)تیتر درشت بزن.

ادامه دارد...

بر گرفته از پایگاه اینتر نتی انجمن صنفی کانون تکواندوکاران ایران

سيد علي حق شناس:اگر یك روز پول به فدراسیون ها تزریق نشوداحدی در آن ها كار نمی كند.

سید علی حق شناس:

اگر یك روز پول به فدراسیون ها تزریق نشود

احدی در آن ها كار نمی كند
.



گفت و گوی اختصاصی پایگاه اینترنتی کانون تکواندوکاران با استاد سید علی حق شناس همان طور که انتظار داشتیم مورد توجه علاقه مندان قرار گرفته است. در ذیل بخش سوم این گفت و گوی جذاب را با هم پي ميگيريم.


ما در پایگاه اینترنتی کانون صفحه ای داریم به نام تاریخچه کانون تکواندوکاران که در آن به طور مستند، کارشکنی های سازمان تربیت بدنی و فدراسیون تکواندو در طول این سال ها بازگو شده است. اما این ها روی ماجرا هستند، قطعا در پس هر بخشنامه و تهدید مکتوب و ... ماجراهای زیادی نهفته بوده است، اگر مقدور است خوشحال می شویم بخشی از این کارشکنی ها که شما در عمل با آن درگیر بودید را در حد امکان برایمان بازگو کنید.

به نکته خوبی اشاره کردید. شما فکر کنید که فقط یک کدام از این نامه ها کافی بود که دودمان هر تشکل نوپایی را برای همیشه بر باد دهد. خودشان از روز اول می گفتند این ها تا دو ماه دیگر کارشان تمام است.

البته شما در مسابقات کشوری در سال 85 گفتید که بی صبرانه منتظر تحقق وعده دو ماهه این آقایان هستید.

درست است. من روزی که این کار پر رنج را شروع کردم قسم خوردم که تا آخرش بروم. تاوان های شخصی زیادی هم دادم اما پای کاری که با اعتقاد انجام دادم تا آخر می ایستم. درمورد کارشکنی ها باید بگویم فردی که به خود اجازه می دهد با سوء استفاده از مقامش در سربرگ یک ارگان که متعلق به بیت المال است به دیگران توهین کند ، مردم را تهدید نماید و آن را منتشر کند، ببینید حاضر است برای حفظ مقام و میزش تا کجا ها برود .از روز اول به طور رسمی تکواندوکاران را می ترساندند که وای به حالتان اگر با این ها کار کنید.

اما تمام استان ها سمت ما می آمدند. می گفتند با این کار هایی که کردیم مگر این ها می توانند کار کنند. اگراین ها توانستند یک مسابقه برگزار کنند. اولین گروه مربیان و داوران کانون را که آموزش دادم هفته بعدش اولین مسابقه برگزار شد.

بخشنامه به استان ها را بعد از اين مسابقه زدند؟

بخشنامه ای را یک سال قبلش صادر کرده بودند.اما وقتی دیدند با تشکیلات جدی طرف هستند، پس ازبرگزاري اولين مسابقه، پيرو بخشنامه اول، اقدام به صدور بخشنامه های دیگر كردند. از این جا بود که درگیری و پاپیچ شدن آن ها به ما شکل جدی و سازمان یافته تری به خود گرفت.

به طور دقیق چه کار می کردند؟

به شدت روی مسابقه برگزارکردن حساس بودند. به عنوان مثال ما سالن را به طور قانونی اجاره می کردیم و بهایش را پیشتر می پرداختیم. اما با رابطه سعی می کردند سالن را از دست ما در بیا ورند.

دومین دوره مسابقات بود. سالن حیدر نیا را گرفته بودیم.

دو دست شیاب چانگ لازم داشتیم. یکی را باید از تهران جوان می آوردیم و دیگری را از باشگاهی در لویزان. ساعت 5 عصر که یکسری وسایل را بردیم حیدر نیا، مسئول سالن گفت اگر تا ساعت 8 وسایلتان را کامل نیاورید، سالن را به فرد دیگری اجاره می دهیم و ... گفتم دارند کارشکنی می کنند. اول رفتیم لویزان، وسط راه وانتمان خراب شد. خلاصه ساعت 12 شب رسیدیم حیدر نیا. در را باز نکردند. به بچه ها گفتم تشک ها را خالی کنید جلوی در. بعد رفتم تهران جوان، دیدم کسی نیست. رفتم در خانه آقا محمود(مشهدی رجب) کلید دستش بود و پیغام داده بود که من خانه ام.طرفای ساعت 1:30 بود که با ایشان دو نفری تشک ها را بار وانت كرديم و من رفتم حیدر نیا. ايستاديم تا صبح شد . مسئول سالن که حسابی او را ساخته بودند باز هم ممانعت می کرد. خلاصه کارشان را بی اثر کردیم و مسابقه را برگزار کردیم.

شنیدیم اولین دوره تاپ تکواندو هم خیلی فشار آوردند.

برای تاپ تکواندو که سنگ تمام گذاشتند. از دو هفته قبل از مسابقه، قراردادمان را با سالن مربوطه محکم بسته بودیم. پنج شنبه شب یعنی شب پیش از مسابقه من رفتم رینگ را از یکی از باشگاه های شرق تهران با یک خاور آوردم. ساعت 6 یا 7 غروب بود، نزدیک سالن که شدم از چهره بچه ها فهمیدم که خبری شده است. حفاظت مجموعه می گفت به ما دستوری ابلاغ نشده و با ما هماهنگ نشده است. فردا هم ،سالن در اختیار فوتسالی ها است. خلاصه مسئول اصلی را نیمه شب دم در خانه اش ملاقات کردم و موضوع حل شد. ساعت 3 بامداد بود که وارد سالن شدیم. داشتیم رینگ را می بستیم که دیدیم پیچ های رینگ را خاور برده است. بلافاصله دو تا از بچه ها را سراغ یکی از دوستان تراش کارم فرستادم و در کارگاه او پیچ رینگ را ساختیم.

الان که شما این ها را تعریف می کنید نفس من می گیرد. بالاخره مسابقه برگزار شد.

معلوم است که برگزارشد. اتفاقاً بسیار عالی و با کیفیت. براي اولين بار در ايران هوگو را در مسابقات رينگي برداشتم و فايتر ها در رينگ و در سبكي كاملا آزاد بدون هوگو و با لباس رسمي تاپ (تاپ تكواندو) مبارزه كردند.خودم از اولین فایت تا آخرین فینال پای رینگ بودم. فینال ها هم با روش نورپردازی جدید که تازه دو سه سالی است در ایران باب گرديده ، برگزار کردیم.

آيا باز هم جلوي كا را مي گرفتند؟

اين تازه اول كار بود. آن ها مي زدند و ما كار خود را مي كرديم. بعد از چند مسابقه، دو تا سه سالن را همزمان اجاره می کردیم. در همان سال اول 11 دوره مسابقه برگزار كرديم، براي اولين بار در ايران دو مدرسه تكواندو تاسيس و به بهره برداری رساندیم . بهترين داوران و مربيانمان را در همين سال ساختم. يادم است يكي از نشريات طرف دار آقايان تيتر زده بود كه كانون تكواندو كاران زمان را هم جواب كرد.

شما در واقع از همان اول طوري مجموعه را پي ريزي كرديد كه هيچ نياز مالي و فني به جايي نداشته باشيد.

اول كار مي گفتند اين ها فني نيستند، علمي نيستند. من هم گفتم آقايان فني! لطفا سوابق فني و تحصيليتان را رو كنيد تا ما هم بدانيم. يك داور و مربي از فدراسيون در مجموعه مانبود. همين استاد شما آن زمان بيست سالش بود كه مربي و داور شد.برخي قديمي ترها مي گفتند، اين ها جوانند چرا به اين ها پا مي دهيد و قضاوت هاي سخت را به آنان مي دهي و ...بعدا فلان مي شوند.اما همين نوجوان ها حالا از بهترين های ما هستند.

البته شما با انتشار سوابقتان خيلي چيزها را ثابت كرديد؟

من خود راضی به انتشار سوابق نبودم.

چرا؟ فكر نمي كنيد با آن همه ترور شخصيتي كه براي شما انجام مي دادند، اين كار تو دهني محكمي به آن ها بود؟

مسأله همين بود. آن ها چون در ميدان نتوانستند مردانه مبارزه كنند،شروع كردند به تخريب شخصيتي. هر چه مي خواستند راجع به من مي گفتند و پخش می کردند و همه چيز را وارونه جلوه مي دادند. من حتي اول كار كانون در جلسه هيأت مديره گفتم مصاحبه ها را فرد ديگري انجام دهد. زمان مربي گري و بازيكني به اندازه خودم و به قدر كافي در جرايد بودم و به اين چيز ها دلبستگي نداشتم. يكي از اعضا را پيشنهاد دادم. برخي به شدت مخالفت كردند. گفتم اين هم يكي از دستورات جلسه است و بايد راي گيري شود. همه به جز خودم و نفر پيشنهادي ام به مصاحبه كردن من با رسانه ها راي دادند.

اين زمان ابتداي كار كانون بود؟

بله سال 80 بود. چون كار را تازه شروع كرده بوديم ،خبرگزاري ها و روزنامه ها شروع كردند به تماس گرفتن و مصاحبه كردن تا ببيند جريان چيست.آن زمان براي خيلي از مردم واژه غير دولتي مترادف بود با غير قانوني. مرتب بايد توضيح مي داديم. بعد شنيدم كه در جزء يكي از حرف هايي كه برايم ساخته اند اين است كه عاشق شهرتم. راجع به انتشار سوابق نيز باز اعضاي شوراي مركزي اصرار كردند كه اين كار لازم است و باید صورت بگيرد. اما زير بار نرفتم. تا اين كه يك روز شاگردانم از يكي از استان هاي شمالي آمدند دفتر و گفتند استاد فدراسيوني ها و ديگران جاي خود. اين آقايي كه يك روز در باشگاه سرباز كلي از او تعريف و تمجيد كردي، آمد شمال و با تمسخر گفت: فلاني كه دان چهارش را من براي او بستم و ....

چند سال پيش از آن نيز اين آدم با معرفت كه خيلي ها فكر مي كنند مربي من بوده است، از اين حرف ها ي گنده تر از دهنش راجع به من زده بود. آن سال ها وقتي به او گفتم ، به كلي انكار كرد و قسم خورد كه چيزي نگفته و گفت كه مي خواهند بين ما را خراب كنند. وقتي بچه ها اين راگفتند گوشي تلفن را برداشتم و بعد از يكي دو سال به او زنگ زدم. اول مرا نشناخت، گفتم من هماني هستم كه دان چهارش را بستي. گفتم تو خجالت نمي كشي مرد حسابي... از اين جا بود كه فهميدم شب و روز كاركردن ما، چه خار چشمي شده است .خلاصه گفتم سوابق را منتشر كنيد.

من آن پوستر شما که برای دومین دوره تاپ تکواندو قهرمانی کشور چاپ شد و سوابقتان در آن درج گردید را نقطه عطفی در فعالیت های کانون و تاپ تکواندو می دانم.

بله حاسدان همه جمع شده بودند كه مجموعه مارا كه با عشق كار مي كرد زمين بزنند. اما عزت و ذلت دست كس ديگري است .خدا را گواه مي گيرم كه از روز اول اين مجموعه تا كنون از چهار تا صد برابر هزينه اي كه درآمد داشتيم را خرج کرده ایم. فدراسيون با آن همه امكانات از سال 80 كه ما شروع كرديم تا كنون از تكواندوكاران براي مسابقات كشوري از 5 هزار تا 20 هزار تومان وروديه مي گيرد. اما ما كه براي گرفتن يك سالن هزار مشكل داريم و حتي براي صندلي داورانمان هم پول مي دهيم از 500 تومان تا 6 هزار تومان وروديه گرفته ايم و سرويس دهي كه انجام داديم با آن ها قابل قياس نيست.باور كنيد اگر يك روز پول در اين فدراسيون ها تزريق نشود احدي در آن ها كار نمي كند. يعني عرضه اش را هم ندارند. من افتخار مي كنم پشت ميزي نشسته ام كه با دست و دست رنج خودم آن را خريده ام.


ادامه دارد...

بر گرفته از پایگاه اینتر نتی انجمن صنفی کانون تکواندوکاران ایران

سيد علي حق شناس:كانون تكواندوكاران و تاپ تكواندو فرزندانم هستند

.
سيد علي حق شناس
كانون تكواندوكاران و تاپ تكواندو فرزندانم

هستند


گفت و گوی اختصاصی سيد علي حق شناس با پایگاه اینترنتی کانون تکواندوکاران ( بخش دوم) [به مناسبت دهمين سالگرد تاسيس كانون تكواندوكاران و نهمين سالگرد تاسيس تاپ تكواندو].



شما در سال های ۷۴ و ۷۵ مربی تیم های ارتش بودید؟ آیا نظامی بودید.

[خنده ] مشخص است كه نظامی بودم .

نه منظورم این است که عضو کادر بودید یا وظیفه بودید؟

من سال ۷۳ عازم خدمت مقدس سربازی شدم.آن زمان قهرمانان در تیم های فتح و دیگر تیم های سپاهی بودند. من مثل یک آدم عادی رفتم و تقسیم شدم .

چه طور شد مسئوليت تيم ارتش را بر عهده گرفتيد.

بعد از شش ماه آموزشی و گرفتن درجه گروهبانی، یک روز حفاظت اطلاعات پادگان من را خواست. رفتم دیدم از طرف فرمانده ارتش برایم امریه آمده است.. افسر حفاظت به من گفت تو مگر چه کاره ای که فرمانده كل ارتش برایت امریه فرستاده و چند تا تیمسار دنبال کارت هستند. از قضا خودش دان دو شوتوکان بود. بعد ازاین که جریان من را متوجه شد، کمک کرد تا انتقالم سریع انجام شود. من به عنوان مدرس رزمی به آموزشگاه نظامی نزاجا منتقل شدم و بعد تیم های نیروی زمینی و ارتش را دست گرفتم.

می گفتند شما خیلی به سربازان و کادر تیم سخت می گرفتید.

همه تکواندوکار بودیم. با همه رفیق بودم.در اولين جلسه پيش از همكاري ام ، خیلی ها از جمله بچه های تیم شاهد بودند که من نمی خواستم آن مسئولیت را قبول کنم . در آموزشگاه نظامي و دانشگاه افسري راحت بودم. اما خیلی پافشاری کردند. من اگر مسئولیتی را بپذیرم در آن جدی عمل می کنم.

البته نتیجه هم گرفتید.

آن سال ها تیم های ارتشي زنگ تفریح بودند.دوره قبل، یکی بالای سر تیم بود که فقط برای دیگران حاضری میزد و خداحافظ. .تیم نیروی زمینی در دسته دوم تهران نهم شده بود. خلاصه امتیاز دسته یک را خریدیم. تمام مرخصی ها، ۴ ماه به جز موارد ضروری لغو شد و هر روز صبح و بعد از ظهر تمرین می کردیم. سال ۷۵ علیرغم این که یک تیم سرباز بودیم که تربیت بدنی ارتش و نزاجا حتی یک ریال هم برایش هزینه نکرده بود در مسابقات لیگ سوم شدیم و در نیرو های مسلح نایب قهرمان شدیم. برخی از بچه های آن زمان راکه تصادفی می بینم و الان مربیان به نامی هستند ،می گویندما تازه با تمرینات آن سال ها فهمیدیم تکواندو چیست.

در سایت شخصی شما این طور نقل شده که در سال های 71 تا 76 به اردو های تیم ملی دعوت می شدید ولی برخی عناصر مانع حضور شما بودند.

آن زمان مثل حالا نبود که رسانه ها روی تکواندو متمرکز باشند. خیلی ها تکواندو را نمی شناختند. این بود که برخی افراد هر کاری که می خواستند می کردند و کسی که رابطه بهتری داشت یا از تیم مطرحی در لیگ بازی می کرد، از بیست نمره ، فی المجلس ده نمره راداشت. این را تمام هم دوره ای های من شهادت می دهند. فلان مربی تیم ملی با فلان بازیکن که چند سفر با هم خارج رفته بودند، رابطه خوبی داشت،حتي فایتر مظلومی که چند بار بازیکن مورد نظر آقايان را می برد به راحتی حذف مي شد.

یعنی بازیکنی که می برد را انتخاب نمی کردند.به همین راحتی؟!

آن قدر انتخابی می انداختند تا بازیکن ببازد. ممکن بود 4 یا 5 بار انتخابی بگذارند.

با شما هم همین برخورد را کردند.

در تیم های ملی به همین سبک عمل کردند. برخی آقایان دوست داشتند بروم و از تیم های آنان در لیگ حاضر شوم. وقتی جوابم منفی بود.به اصطلاح لج کردند. از من خوششان نمی آمد. یادم است سال 76 که در تیم فرهنگسرای بهمن بودم بعد از دو سه بازی یکی از مسئولین گفت تو باید الان در تیم ملی باشی... چرا تو را دعوت نمی کنند؟ جالب آن بود که آن سال یک سری معیار ها برای حضور در انتخابي تیم ملی گذاشته بودند که من همه را داشتم. به اصرار دوستان شب انتخابی رفتم فدراسیون و به یکی از آقایان گفتم؛ چرا اسم من نیست. گفت شماحائز شرایط نیستید. گفتم این مدارک من. چند تن از قدیمی ها هم بودند، نتوانست چیزی بگوید. گفت درست است صبح بیا انتخابی. صبح که رفتم روی باسکول ، گفت تو به من گفتی وزن پنجمی نه وزن ششم! ساکم را برداشتم آمدم بیرون.

در نیروهای مسلح و دانشجویان هم همین طور بود.

به رسم معمول ۴ یا ۵ بار انتخابی انداختن برای خط زدن یک آدم بی پارتی، چيز تازه اي نبود. اما در این اردوها اتفاق بسیار جالبی شاید برای اولین بار رخ داد و آن انتخابی زدن من در چند نوبت آن هم نه با حریف هم وزن بلكه با چند حريف از چند وزن.يادم است وزن اول تيم به مزاح گفت من مي روم گرم كنم، الان مي گويند بيا با حق شناس انتخابي بزن.

جداً؟ آخر چه طور؟

چطورش را بايد از مسئولان آن زمان پرسيد. سال ۷۵ در اردوي نيرو هاي مسلح من ۷۲ كيلو بودم. از ۶۶ كيلو تا ۸۲ كيلو انتخابي زدم. در آخرين انتخابي با يك وزن پايين تر، با يك امتياز بازي را واگذار كردم و بالاخره آقايان نفس راحتي كشيدند. درسال ۷۷ در تيم منتخب دانشجويان هم اين اتفاق افتاد، وزن ششم بودم،از ساعت ۶ عصر تا ۲ بعد از نیمه شب از وزن چهار تا وزن هفت انتخابي زدم و همه رابردم.

بعد چه شد؟

منتظر اعلام اسامي شديم. شروع کردند وزن های انتخاب شده را خواندن. نمي خواهم اسم ببرم ولي خيلي از مسئولين اداري و فني شاغل در تشكيلات فعلي دولتي تكواندو در آن جا حضور داشتند. به وزن ششم كه رسيدند، گفتند وزن ششم را اعزام نمي كنيم! من هم مطابق هميشه با همه دست دادم و آمدم بيرون.

بعد از اين بود كه دست به تأسيس كانون زديد؟

به فكر چاره افتاده بودم.اوایل سال ۷۸ بود كه تصمیم گرفتم با هزینه شخصی تيمی را به تورنمنت معتبر برون مرزي اعزام كنم . اين بود كه با بچه هاي تيم (بهنام) و همكاري تربيت بدني يكي از نهاد هاي نظامي تيمی را با هزینه شخصی آماده اعزام به هلند كرديم. اما فدراسيون تكواندو با حمايت سازمان وقت تربيت بدني و با پي گيري مستمر مانع از حضور ما در اين تورنمنت شدند.

چه طور؟

بعد از سه تا چهار ماه دوندگي بر اساس دعوت فدراسيون هلند و با پی گیری مستمر یکی دوستانم در وزارت خارجه هلند موفق شدیم از سفارت ويزا بگیریم . اما وقتي به سالن مسابقات رفتيم. ما را راه نداند .هلندی ها گفتند ديشب، يعني وقتي ما در هواپيما بوديم ، فكس زده ايم كه نياييد! تيم ايران شده بود مسخره تيم هاي ديگر. از سال 77 به دنبال اخذ مجوز فعاليت بودم اما چون در ليگ تيم داري مي كردم و نيمچه ارتباط حسنه اي با برخي آقايان داشتم، كار ها را به روال معمول اداري سپرده بودم . اما بعد از اين مساله با جديت بيشتري تاسيس انجمن صنفي كانون تكواندوكاران ايران را كه در واقع پيش از تاپ تكواندو فرزند نخستم است پي گيري كردم.

تاپ تکواندو را گفتید،از فحوای صحبت های شما این را متوجه می شوم که فکر ابداع سبک آزاد تکواندو از سال هاي دهه ۶۰ است که در شما شکل گرفت.

تکواندو پومسه فقط مختص ضربات پا، آن هم کمر به بالا است. در مسابقات تكواندو آن زمان اصلا کسی ضربه دست نمیزد. دوتا پا میزدند و بعد همدیگر را بغل می کردند . آن قدر مي ايستادند تا داور فرمان كاليو [ جدا] مي داد. خوب اين طور مبارزه كردن بين رزمي كاران باعث سرشكستگي بود . از دیدگاه رشته های دیگر انصافا تکواندو یک ورزش رزمی محدود و کنترلی مشابه کان ذن و گوجوریو بود. حق هم داشتند. بهترین تکواندو کاران جهان، همین الان هم اگر یه گِدان [ضربه مستقیم ساق پا به ران حریف، اصطلاح کیوکوشین] بخورند تا شش ماه می خوابند. بعد از تاسیس تاپ تکواندو بود که فدراسیون جهانی تکواندو کمی به فکر جذاب کردن این رشته افتاد و شیاب چانگ را کوچک کرد و به ضربات دست تا اندازه ای اهمیت داد.آن سال ها اگر کسی آزاد و رینگی کار میکرد می گفتند طرف فول کار است. چون فول کنتاکت [برخورد کامل] را رشته آزاد می دانستند. ما هم هرجا می رفتیم می گفتند این ها فول تکواندوکارند.

شنيده ايم شما مي خواستيد اسم دیگری را بر تاپ تكواندو بگذاريد؟

نه چنين نيست. اسم خیلی مهم است ولی مهم تر ازآن محتوا، آداب و فنون یک هنر رزمی است که به آن اعتبار می بخشد.

اين طور كه در مطبوعات و سايت هاي آن زمان است شما تاپ تكواندو را در يك كنفرانس مطبوعاتي آن هم در اولين سالگرد تاسيس كانون مطرح كرديد. آيا برنامه ريزي كرده بودند؟

مسلم است كه برنامه داشتيم. به جز يكي دونفر كسي خبر نداشت كه تاپ (تاپ تکواندو) را رسماً مي خواهم عنوان كنم. كانون يك سال بود كه شروع به كار كرده بود و جا افتاده بود حالا بعد از سال ها روز موعود بود. اتفاقاً روز پيش از نشست خبري ،من براي بازديد از نمايندگي كانون به اهواز رفته بودم. صبح رفتم و شب برگشتم. در طول مسير برگشت، هواپيما دو سه تا لرزش اساسي پيدا كرد كه همه را وحشت زده كرده بود. پيش خودم گفتم ديدي اين همه براي اين روز دويدي آخر هم به مقصود نرسيدي. خلاصه با كلي دعا و صلوات ساعت ۱۱ شب سالم به تهران رسيديم و صبح نشست خبري برگزار شد.

البته شما در سخن رانيتان در دومين دوره كشوري تاپ تكواندو (1382) اظهار داشتيد كه از اهداف اصلي تاسيس كانون راه اندازي قانوني تاپ تكواندو بود.

در سال هاي ۶۰ و ۷۰ به هيچ وجه شرايط و بستر قانوني براي تاسيس سبك آزاد تكواندو فراهم نبود. بعد از تاسيس تاپ تكواندو هم آقايان گفته بودند كه عالي شد ، حالا بهانه ما براي به هم زدن اين تشكيلات كامل گرديد. مرتب در تلوزيون مي آمدند و مي گفتند تو رو خدا با اين ها كار نكنيد... هر چه مي خواستند مي گفتند، بعد به سبك كه مي رسيدند،پر حرارت تر شروع مي كردند كه بله ،سبك اين ها خطرناك است و ما تضمين آسيب ديدگي و چه و چه را نمي كنيم .مي گفتند اين ها (كانوني ها) خودشان هم اذعان دارند كه سبك شان خطر ناك است و ...

آيا شما هم دفاع مي كرديد؟

صدا و سيما كه با آن ها بود.از دو ساعت قبل از حضور آقايان زير نويس مي رفتند كه فلان كس ميهمان برنامه است. اگر سوال داريد بپرسيد. تا برنامه شروع مي شد، مجري مي گفت: خوب سلام آقاي [پ] از كانون تكواندوكاران كه اين روزها خيلي سرو صدا به پا كرده است چه خبر؟! او هم شروع مي كرد به تخريب. بعد چند نفر زنگ مي زدند و سوال هاي هماهنگ شده مي پرسيدند.

اين ها مربوط به چه سالي است.

سال ۱۳۸۲ بود. آقايان به طور منظم در هر ۶شبكه سيماحاضر بودند. تمام فيلم هايشان را داريم .راديو هم جاي خود را داشت.

اعتراض نكرديد؟

نامه مي زديم . پي گيري مي كرديم اما ترتيب اثر نمي دادند. در روزنامه ها دفاع مي كرديم. تمامي تشكل هاي ما مستقل است و در طول اين سال ها به احدي اجازه دخالت نداده و نخواهیم داد.

ادامه دارد...

برگرفته از پایگاه اینترنتی کانون تکواندوکاران ایران

گفت و گوی اختصاصی سيد علي حق شناس با پایگاه اینترنتی کانون تکواندوکاران ( بخش اول)

گفت و گوی اختصاصی سيد علي حق شناس با پایگاه اینترنتی کانون تکواندوکاران ( بخش اول

اولین بار سال 81 وقتی 14سالم بودم در مسا بقات قهرمانی نونهالان تهران بود که استاد حق شناس را دیدم. بعد از آن هر وقت در مسابقات شرکت میکردم، با دوستانم از فرصت استفاده می کردیم و به ایشان نزدیک می شدیم و سلامی می کردیم. استاد حق شناس هم همیشه با روی باز پاسخ سلام ما را میداد و ما کلی خوشحال می شدیم. حالا در 23 ساگی و به عنوان مسئول سازمان هواداران کانون تکواندوکاران رو در روی مردی نشسته ام که گذر سال های متمادی دیگری نیاز است تا بسیاری بفهمند که او در ورزش ایران پایه گذار چه جریانی بود و چگونه در اوج بخل ها و نادانی ها و ...حقانیت حضور نهاد های مردمی را یکه و تنها در ورزش ایران به اثبات رساند.

به مناسبت دهمین سالگرد تاسیس انجمن صنفی کانون تکواندوکاران ایران نخستین بنیاد مدنی ورزش ایران، پیرو قرار تعیین شده در تاریخ 11/7/1389 در محل دفتر مرکزی نزد سید علی حق شناس موسس و ریاست کانون رسیدیم تا گفت و گویی را با ایشان به انجام رسانیم.

در ذیل به نخستین مصاحبه سید علی حق شناس با پایگاه اینترنتی انجمن صنفی کانون تکواندوکاران ایران که حاوی نکات مهمی می باشد، بدون هیچ گونه دخل و تصرف جلب می کنم.

ابتدا دهمین سالگرد تاسیس کانون تکواندوکاران را به شما تبریک عرض می کنم.

من هم به شما و تمامی اعضا و هواداران تبریک می گویم.

به عنوان سوال اول اگر ممکن است قدری از خودتان و سابقه ورزشی تان برای علاقه مندان بیشتر بفرمایید.

من ورزش رزمی را از باشگاه استقلال جنوب شروع کردم. در یک خانواده متوسط و ورزشی به دنیا آمدم. پدرم کشتی گیر بود و پدربزرگم زنده یاد پهلوان سید علی بیش از یک دهه پهلوان اول پایتخت بود. از سویی قرابت نزدیکی با خانواده مادری و به ویژه با چهار دایی خود داشتم. دایی بزرگم علیرضا توکل شعار پیش از آخرین سفرش به آمریکا به یکی از دایی هایم که کمربند قهوه ای کیوکوشین را داشت تاکید کرده بود که حتما من را با خود به باشگاه ببرد. ایشان که در آمریکا دانشجو بود، در شرف گرفتن مدرک مهندسی برق، توسط مزدوران آمریکایی در سال 1359 ترور شد و به شهادت رسید. پس از آن در کنار دیگر دایی ام که از پیشکسوتان کاراته ایران هستند، کیوکوشین را شروع کردم و تا سال 62 این روند ادامه داشت.

ظاهرا کتاب لبنان و جنبش امل خود را به شهید علی رضا توکل شعار هدیه کرده اید.

درست است.

ایشان در آمریکا به خاک سپرده شدند یا در ایران؟

با پی گیری هایی که دولت وقت و وزارت خارجه انجام داد، پیکرمطهر ایشان به ایران منتقل شد و مزار وی در بهشت زهرا و در چند قدمی مقبره شهید دکتر چمران است.

از چه زمان تکواندو را شروع کردید و اساسا چرا پس از كیوكوشین تكواندو را انتخاب كردید؟

به ضربات پا علاقه داشتم. این بود که در سال 1366 تکواندو را در باشگاه تهران جوان نزد آقای محمود مشهدی رجب آغاز کردم. بعد از یک وقفه چند ماهه به دلیل مشغله درس و کار در سال 1368 به باشگاه استقلال مرکز پیش آقای جمشید سهرابی رفتم . بعد از سه ماه مجدد نزد آقا محمود آمدم. از اواخر سال 1369 خدمت آقای حسن عسگری رفتم و تا سال 1374 نزد ایشان بودم و از این سال به بعد مربی نداشتم.

یعنی بعد از این خوتان مربی خوتان بودید؟

بله .در سال 72 پس از شرکت در دوره داوری و مربی گری درجه سه فدراسیون، کلاس تکواندو گرفتم و مربی گری می کردم تا این که از سال 74 و در دوران خدمت سربازی ، تیمداری را با تیم های نیروی زمینی و ارتش شروع کردم.

جو رزمی آن سال ها چه طور بود ؟

در دهه 50 و دهه 60 خیلی مجادله بین رشته های مختلف رزمی بود. بین رزمی کار ها بحث های چند ساعته راجع به برتر بودن رشته ها پیش می آمد و به خصوص کونگ فو توآ کاران خیلی متعصب بودند. ما هم که تکواندو را ورزش برتر می دانستیم.

آیا در این بحث ها کار به درگیری و دعوا هم می کشید؟

درگیری فیزیکی که نه، ولی همدیگر را به مبارزه حتی تا سرحد مرگ دعوت می کردند. دهه شصت اوج این کار ها بود.

جالب است، آیا شما هم با کسی مبارزه کردید؟

(خنده) تا دلتان بخواهد.

می شود از آن ها بگویید؟

همانطور که گفتم بیشتر با گونگ فو كاران درگیر بودیم. کاراته کاران هم بودند، البته کیوکوشین کاران. آن زمان سبك آزاد كاراته فقط كیوكوشینِ استاد اویاما بود.در پارک های لاله و ملت تمرین می کردیم و بدجوری همدیگر را می زدیم.

یادم می آید پاییز سال 69 بود. بحث من با یکی از توآ کار ها بالا گرفت. خلاصه گفتیم بریم آن قدر همدیگر رابزنیم تا یکی بیافتد. رفتیم باشگاه تهران جوان طرف های ظهر بود و باشگاه تعطیل بود . 50 تومان به سرایدار آن جا که پیر مردی فکر کنم به اسم میرزا علی بود دادیم و گفتیم کسی را راه ندهد.

دونفر تنها بودید؟

نه یکی همراه من بود ویکی همراه او. خلاصه حدود 25 دقیقه به قصد کشت همدیگر را زدیم و آخر جفتمان افتادیم . بعد پا شدیم همدیگر رو بغل کردیم و رفتیم. اتفاقا بعد از اونجا باید سرکار می رفتم و اتوبوس ها هم بی نهایت شلوغ بودند . پایم هم به شدت درد می کرد، بعد از مسافتی حس کردم روی پایم خیس شده، نگاه کردم دیدم همین طور از شلوارم دارد خون میریزد رو ی کتونی ام. خلاصه هرجور بود یک ساعت تا افسریه سرپا وایسادم و دم بر نیاوردم. بعد فهمیدم که استخوان ساقم ترک خورده است.

مگر ساق بند نداشتید؟!

(خنده) نه آقا با ساق بند و این چیزها که نمی شد برترین هنر رزمی را به نمایش گذاشت. من تا سال 79 که ساقم در مسابقات بلژیک شکست، هیچوقت تو تمرینات از ساق بند استفاده نمی کردم.

بعد از آن باز هم با کسی مبارزه کردید؟

بله، متاسفانه آسیب هم زیاد می دیدم. سال 70 بینی ام تو پارک لاله تقریبا ترکید.

یادم می آید با یکی از اساتید به نام یکی از رشته ها در باشگاهش قرار مبارزه گذاشتیم که البته انجام نشد. بعد سال 73 تو آزمون دان 2 بود که دیدم آمده و قرمز بسته . گفتم حتماً اشتباه گرفته ام. در آن آزمون فدراسیون جدید، 95 در صد را رد کرد. آن سال ها هنوز، دان ارج و قرب داشت. یادم است آزمون فرم را آقای آذرپاد ازم گرفت. بعد که برای آزمون ضربات پا رفتم، ایشان پیش ممتحن که از قضا آقای حسن عسگری بود آمدند و گفتند پا را از او نگیر .ایشان هم یکه خوردند و گفتند چرا؟ آقای آذرپاد گفت آقای " کانگ " که البته بحث حضور او در تکواندو ایران مجال خود را می طلبد، گفته است آن قدر فرمش را خوب رفت که پا را ازش نگیرید. آقای عسگری هم که خیلی خوشحال شده بود گفت :پس حالا پا زدنش را ببینید...

خلاصه این استاد رزمی که من را نشناخته بود بعد از آزمون آمد پیش من و گفت: سلام استاد میخواهم اگر ممکن است به کلاس شما بیایم . گفتم: شما برادر فلانی نیستی؟! گفت: من خودم هستم. گفتم: مرا نشناختی؟ من همان بچه تکواندوکارم که اومدم باشگاهتو به هم ریختم، سال 70. شما که می گفتی تکواندو چه است و چه است، پس چی شد. گفت: آقا به خدا من اشتباه می کردم و ... خلاصه با هم رفیق شدیم.


ادامه دارد...

برگرفته از پایگاه اینترنتی کانون تکواندوکاران ایران

۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

نهمین سالروز تاسیس تاپ تکواندو مبارک باد

نهمین سالروز تاسیس تاپ تکواندو مبارک باد

یازدهم مهرماه نهمین سالروز تاسیس تاپ تکواندو اولین سبک آزاد تکواندو جهان و دهمین سالروز تاسیس کانون تکواندوکاران ایران ، اولین نهاد مدنی ورزش کشور برعموم تاپ تکواندوکاران ایران و تکواندوکاران کشور مبارک و شاد باش باد.